تو
هرگز تب کردهی گرفتاری نخواهی بود
که بگدازی،
به بند کشی تخت خواب را،
تو هرگز
آنچنان شهوتناک نخواهی بود
که
جسمت را از پا درآوری و رنگ ببازی.
عطر سفیدت
را نگه دار که کامی نمیجوید.
تو رخوت
تسلیم را نمیشناسی،
نالههای
منقطعی که جان را بسط میدهند،
تردید و
ضعف آتشین بخششها را؛
و چونان
دوستت دارم، قدیسهترین
که امشب
به بوتهخارهای رازآلود چنگ میزنیم.
(رنه
ویوین)
No comments:
Post a Comment